شخصیت شهید, ویژگی‌ها, یادها و خاطره‌ها

حالات و روحیات یک شهید در جبهه در آئینه‌ی گفتار شهیدی دیگر

حداکثر تلاش برای انجام بیشترین کار علاوه بر انجام وظایف

سعید علی‌حسینی

ما یک نیرویی داشتیم بنده‌ی خدا خودش از گناباد با آمبولانس راه افتاده بود آمده بود منطقه. دو سه روزی که گذشت آمد اعتراض کرد و گفت: « این چه وضعش است؟! ما بیکاریم چرا یک کار درست و حسابی نمی‌دهید که انجام دهیم؟! چون نیامده‌ایم اینجا که وقت‌گذرانی کنیم!

اول فکر کردم ایشان می‌خواهد از زیر کار در برود مثل خیلی‌ها که کلی اعتراض و بهانه‌گیری داشتند تا شانه از زیر بار خالی کنند و به شکلی در بروند! لذا برخورد تندی هم با ایشان نمودم و گفتم کار همین است که هست و شما موظفید هر کاری که بهتان واگذار شده است همان کار را انجام بدهید و دیگر حرفی هم نباشد! اما بعداً متوجه شدم که در مورد ایشان اشتباه کرده‌ام واقعاً به دنبال این بودند که کار بیشتری انجام دهند و لذا علاوه بر مسئولیت رانندگی آمبولانس، مسئولیت نگهداری انبار مهمات را هم به ایشان دادیم.

روحیه‌ی بالائی داشتند و به دیگران هم روحیه می‌دادند. خیلی خوش برخورد بودند و با وجود آن که از همه مسن‌تر بودند شور و حال دیگری داشتند، به همه سلام می‌کردند و سفره می‌انداختند و پذیرائی می‌کردند و....

 

تاریخ:   اسفند 1363
مکان:   کرمانشاه - سومار
گوینده‌ی خاطره:   شهید محمد جواد کاشیگران مسئول واحد بهداری رزمی قرارگاه شهید بهشتی
رابطه با شهید:   همسنگر و همرزم - فرمانده مستقیم شهید در منطقه