شخصیت شهید, ویژگی‌ها, فرهنگ و هنر, شعر, یادها و خاطره‌ها

شعر از مرحوم اسدالله ملک: تو ای ماه تابان نیامدی

می‌شد خزان قلب من از دیدنت بهار، آخر چرا تو ای گل خندان نیامدی

سعید علی‌حسینی

مرحوم اسدالله ملک از مداحان شاخص اهل بیت که نسبت خویشاوندی نزدیکی نیز با شهید داشته (پسرخاله‌ی ایشان) و در نخستین و آخرین مراسم گرامیداشت شهید (قبل از ارتحالش از این جهان) قطعاتی در مدح و منقبت شهیدان سروده‌اند.

شعری از مرحوم اسدالله ملک
آمد شب و تو ای مه تابان نیامدی جان بر لب آمد و تو حسین جان نیامدی
مرغان آشیانه ز صحرا پریده‌اند اما تو ای هما به شبستان نیامدی
می‌شد خزان قلب من از دیدنت بهار آخر چرا تو ای گل خندان نیامدی
پاشیدم اشک و بامژه رفتم گذرگهت ماندم بانتظار توحیران نیامدی
چشم براه بود تو چون میر منی حسینی جان را کنم بپای تو قربان نیامدی
زندان غم گرفت دلم را ز چارسو ای یوسفم چه شد ز بیابان نیامدی
باشد دوا و درد من از هجر و وصل تو مردم زدرد و از پی درمان نیامدی