رفع نگرانی زیاد و نیاز شدید مردم در روزهای نزدیک عید نوروز
دو روز مانده به عید نوروز، تنها حمام عمومی روستا خراب شد. تصمیم گرفتیم همان شب حمام را درست کنیم و راه بیاندازیم و نگرانی زیاد و نیاز شدید مردم را برطرف نمودیم.
گوینده: حاج اسدالله میرزائی نجفی
تهیه مستندات و تولید محتوا برای تکمیل سایت شهید

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیكشان خواستهاند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونهای طفره رفتهاند كه بعد از شهادتشان حداكثر حسرتها را در این رابطه بخورند!
به یاد دوران کودکی و ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز
با شقایق به غم گرفتارم، با غمش عاشقانه بیدارم
قاب عکس گلــــت بغل کردم، چشمم از لالـــــه بر نمیدارم
شاعر آقای علی توکلی از گناباد - روستای کلاته میان. متن کامل و خوانش شعر با صدای شاعر...
میشد خزان قلب من از دیدنت بهار، آخر چرا تو ای گل خندان نیامدی
آمد شب و تو ای مه تابان نیامدی، جان بر لب آمد و تو حسین جان نیامدی
شاعر مرحوم اسدالله ملک. متن کامل و خوانش شعر با صدای شاعر...
مرحوم اسدالله ملک از مداحان اهل بیت که نسبت خویشاوندی نیز با شهید داشته و در نخستین و آخرین مراسم گرامیداشت شهید (قبل از ارتحالش از این جهان) قطعاتی در مدح و منقبت شهید سرودهاند.
روز عقبی که دمد نفحه صور از دل خاک، هر شهیدی برحق با رخ تابان خیزد
آنکه امروز فدا جان نکند در ره حق، صبح فردا از دل خاک پشیمان خیزد
شاعر مرحوم اسدالله ملک از گناباد - بهاباد. متن کامل و خوانش شعر با صدای شاعر...
مرحوم اسدالله ملک از مداحان اهل بیت که نسبت خویشاوندی نزدیکی نیز با شهید داشته و در نخستین و آخرین مراسم گرامیداشت شهید (قبل از ارتحالش از این جهان) قطعاتی در مدح و منقبت شهید سرودهاند.
مصلح و شجاع در جلوگیری از تضییع حقوق دیگران
جنبهی شجاعت آن مرد از همه جنبهها شاخصتر بود یعنی در حیطهی حضورش اگر میدید که حقی از کسی ضایع میشود که این مرد هیچ ذینفع هم نبود ولی میرفت حق را به حقدار میرساند و دنبال اعادهی حق و حقوق افراد بود، طوری بود که مردم واقعاً آن مرد را در دعواها و مرافعههایشان و در موضوعات اختلافی خود به عنوان فردی شجاع و مصلح قبول داشتند. با عشق و علاقه و با علم و آگاهی واقعاً عزاداری میکرد. آن مرد واقعاً عاشق امام حسین(ع) بود، واقعاً درد امام حسین(ع) را حس میکرد.
حداکثر تلاش برای انجام بیشترین کار علاوه بر انجام وظایف
ما یک نیرویی داشتیم بندهی خدا خودش از گناباد با آمبولانس راه افتاده بود آمده بود منطقه، دو سه روزی که گذشت آمد اعتراض کرد و گفت: « این چه وضعش است؟! ما بیکاریم، چرا یک کار درست و حسابی نمیدهید که انجام دهیم؟! چون نیامدهایم اینجا که وقتگذرانی کنیم!»
هر کسی در کار خود خوب وارد است
دادرس بودش آن رادمرد خدا، عاقبت در راه او گردید فدا
شاعر و گوینده خاطره آقای محمد میرزایی از گناباد - نجمآباد. متن کامل و خوانش شعر با صدای شاعر...
جوان و هنوز ازدواج نکرده بودم. میخواستم از روستای نجمآبد شهرستان گناباد به مشهد بروم. ماشین عبوری پیدا نشد. شهید که ماشین وانتی داشت ابتدا من را تا گناباد، سپس تا تربت حیدریه رساند تا سرانجام سوار اتوبوسی به مقصد مشهد شدم و خودش دوباره به روستا برگشت.
کمک مخلصانه و بیدریغ و بیتظاهر به نیازمندان
آنچه از دستش بر میآمد بر طبق اخلاص گذاشته و تقدیم راه تأمین نیازها و برآوردن حاجات مردم نمود. او بیش از خود در اندیشهی مردم بود بویژه آنها که از کارافتاده یا بیسرپرست شده بودند توجه بیشتری نموده و تا توانسته به آنان خدمت نموده بود. اغلب اینها هم تا پس از شهادت ناشناخته مانده بود.
راه انداختن بازی بچهها و به ذوق و شوق آوردن اهالی روستا
خشکسالی و محرومیت، دل خوشی برای عید نوروز باقی نگذاشته بود و جوانان و بچهها در کنار بزرگسالان غمگین بودند. شهید یک کیسه گردو بین بچهها تقسیم کرد و با راه افتادن بازی، ذوق و شوقی بین اهالی روستا به راه افتاد.