شخصیت شهید, گفتار شهید, خاطرههای شهید, ویژگیهای شهید, خانوادهی شهید, فیلم و تصویر, یادها و خاطرهها
ارسال خاطره شهید توسط یک دزد برای درج در روزنامه !!
این راه، راه عشق است و من نمیتوانم از رفتن خودداری کنم
سعید علیحسینی
در دی ماه سال 74، سه خاطره از سه شهید از جمله خاطرهای که مادربزرگ همسر شهید 75 ماه بعد از شهادت شهید برایم نقل کرده بودند آماده ارسال به روزنامه اطلاعات در پاسخ به فراخوان آن نموده بودم اما قبل از این که آن را به صندوق پستی بیندازم با ماشین پیکان باجناقم به اتفاق خانوادهها به زیارت ثامن الحجج "ع" رفتیم و نامههای آماده را در کیف سامسونتم در صندوق ماشین که در کنار حرم پارک کردند گذاشتم و رفتیم، وقتی برگشتیم متوجه شدیم فردی که نیاز مختصری داشته هم صندوق عقب و هم درب راننده را باز کرده و مایحتاجش از جمله آن کیف را برداشته است و مدتی پس از آن حادثه، خاطرات به لطف ایشان به مقصد رسیده و یکی پس از دیگری درج گردید از جمله خاطرهی فوق به شرح ذیل!
تاریخ: | زمستان 1374 |
مکان: | مشهد الرضا |
گویندهی خاطره: | محمدرضا علیحسینی |
رابطه با شهید: | فرزند شهید |