رفع نگرانی زیاد و نیاز شدید مردم در روزهای نزدیک عید نوروز
دو روز مانده به عید نوروز، تنها حمام عمومی روستا خراب شد. تصمیم گرفتیم همان شب حمام را درست کنیم و راه بیاندازیم و نگرانی زیاد و نیاز شدید مردم را برطرف نمودیم.
گوینده: حاج اسدالله میرزائی نجفی
مصلح و شجاع در جلوگیری از تضییع حقوق دیگران
جنبهی شجاعت آن مرد از همه جنبهها شاخصتر بود یعنی در حیطهی حضورش اگر میدید که حقی از کسی ضایع میشود که این مرد هیچ ذینفع هم نبود ولی میرفت حق را به حقدار میرساند و دنبال اعادهی حق و حقوق افراد بود، طوری بود که مردم واقعاً آن مرد را در دعواها و مرافعههایشان و در موضوعات اختلافی خود به عنوان فردی شجاع و مصلح قبول داشتند. با عشق و علاقه و با علم و آگاهی واقعاً عزاداری میکرد. آن مرد واقعاً عاشق امام حسین(ع) بود، واقعاً درد امام حسین(ع) را حس میکرد.
حداکثر تلاش برای انجام بیشترین کار علاوه بر انجام وظایف
ما یک نیرویی داشتیم بندهی خدا خودش از گناباد با آمبولانس راه افتاده بود آمده بود منطقه، دو سه روزی که گذشت آمد اعتراض کرد و گفت: « این چه وضعش است؟! ما بیکاریم، چرا یک کار درست و حسابی نمیدهید که انجام دهیم؟! چون نیامدهایم اینجا که وقتگذرانی کنیم!»
هر کسی در کار خود خوب وارد است
دادرس بودش آن رادمرد خدا، عاقبت در راه او گردید فدا
شاعر و گوینده خاطره آقای محمد میرزایی از گناباد - نجمآباد. متن کامل و خوانش شعر با صدای شاعر...
جوان و هنوز ازدواج نکرده بودم. میخواستم از روستای نجمآبد شهرستان گناباد به مشهد بروم. ماشین عبوری پیدا نشد. شهید که ماشین وانتی داشت ابتدا من را تا گناباد، سپس تا تربت حیدریه رساند تا سرانجام سوار اتوبوسی به مقصد مشهد شدم و خودش دوباره به روستا برگشت.
این کار فقط کار خودته
یکی از دوستان برای گذاشتن بار جاروب روی ترک موتور از شهید کمک خواست. شهید که دستش بند بود از او خواست دیگران و جوانان را صدا زند؛ اما وی گفت: نه کار آنها نیست؛ تا صبح هم نیایی صبر میکنم تا خودت بیای!
انجام کار انفرادی علیرغم انتظار همکاری گروهی
وقتی از ایشان خواسته میشود کاری که معمولاً گروهی انجام میشده را به تنهایی انجام دهند، به سختی از انجام این امر بر میآیند و از این بابت حسابی دلگیر میشوند لذا ضمن درد دل در این زمینه میگویند: من حرفی نداشتم این کار را انجام دهم منتها انتظار داشتم همه با هم این کار را انجام دهیم اما این طور نشد!
کمک مخلصانه و بیدریغ و بیتظاهر به نیازمندان
آنچه از دستش بر میآمد بر طبق اخلاص گذاشته و تقدیم راه تأمین نیازها و برآوردن حاجات مردم نمود. او بیش از خود در اندیشهی مردم بود بویژه آنها که از کارافتاده یا بیسرپرست شده بودند توجه بیشتری نموده و تا توانسته به آنان خدمت نموده بود. اغلب اینها هم تا پس از شهادت ناشناخته مانده بود.
راه انداختن بازی بچهها و به ذوق و شوق آوردن اهالی روستا
خشکسالی و محرومیت، دل خوشی برای عید نوروز باقی نگذاشته بود و جوانان و بچهها در کنار بزرگسالان غمگین بودند. شهید یک کیسه گردو بین بچهها تقسیم کرد و با راه افتادن بازی، ذوق و شوقی بین اهالی روستا به راه افتاد.
دید و بازدید هوشیارانه و یاریگرانه، نه از روی رفع تکلیف
در سرکشی از خانواده شهدا و رزمندگان بجایی که باعث زحمت آنها شویم و انتظار پذیرایی هم داشته باشیم، باید باری از روی دوش ایشان برداریم.
حداکثر تلاش برای انجام بیشترین کار علاوه بر انجام وظایف
دو سه روزی که از آمدن شهید به منطقه جنگی گذشت آمد اعتراض کرد و گفت: « این چه وضعش است؟! ما بیکاریم چرا یک کار درست و حسابی نمیدهید که انجام دهیم؟! چون نیامدهایم اینجا که وقتگذرانی کنیم!»