محمدحسین در سال ۱۳۱۳ در خانوادهای بسیار مستضعف ولی مذهبی در روستای نجمآباد شهرستان گناباد متولد شد و به دلیل عشق و علاقهی وافر خانوادهاش به ائمه اطهار علیهماالسلام چنین نام گرفت. در ۹ سالگی از نعمت وجود پدر بیبهره شد و پس از پدر زندگی سختی را گذراند. در آن سالهای سخت و طاقتفرسا چوپانی را پیشه کرد و ۲۰ سال تمام به این کار ادامه داد؛ سپس به بنائی و کشاورزی روی آورد و این کار وی تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت. از آغاز نوجوانی (زمانی که حدود ۱۰ تا ۱۲ سال داشته) به فرائض دینی اهمیتی خاص میداده و در تمام جلسات مذهبی شرکت میکرده است. وی از روحیهای عدالتخواه و ظلمستیز برخوردار بوده و بر همین اساس نه زیر بار ظلم کسی رفته و نه به کسی ظلم نموده است.
در ۲۵ سالگی تشکیل خانواده داد و حاصل این پیوند مقدس ۷ فرزند پسر و یک فرزند دختر است. وی برای تأمین هزینه معیشت خانوادهاش تنها به نیروی بازوی خویش متکی بوده و علیرغم جو نامطلوب حاکم بر جامعه در دوران سیاه طاغوت هرگز از طرق غیرمشروع به کسب درآمد نپرداخته است. محمدحسین بسیار خونگرم و پرجاذبه و مقید به صلهی رحم نسبت به خویشاوندان نسبی و سببی خود بود، در انجام کارها دقت و جدیت بالائی داشته و هر کاری را به نحو احسن انجام میداد و همین انتظار را نیز از وارثین و مخاطبینش داشت.
سالها پیش از پیروزی انقلاب طی چند سالی که در تهران نزد برادرش در دکان نانوائی کار میکرده در اوقات فراغتش در مجالس سیاسی-مذهبی و نشستهای روشنگرانهی علمای متعهد و اساتید مبارز حوزه و دانشگاه شرکت نموده و بیشترین بهره را از این رهگذر میبرد به گونهای که در سالهای ۱۳۵۰ و ۵۱ بر مبنای شناخت دقیق به جستجوی علنی رساله عملیه توضیحالمسائل حضرت امام خمینی(ره) در مشهد مقدس مبادرت ورزیده است!
محمدحسین در امور خیر همواره پیشگام بوده و اولویت را به انجام امری از امور خیر میداده که مرجعیت معظم و روحانیت متعهد بر وجوب تمرکز و لزوم بسیج عمومی در راستای آن صحه میگذاشته، او با داشتن چنین زمینهای به محض فراگیری انقلاب اسلامی با تمام وجود بدان پیوست و هر چه داشت در طبق اخلاص نهاد و تقدیم نهضت نمود و از هیچ ایثار و گذشت در پیشبرد اهداف مقدس انقلاب فروگذار نکرد چرا که انقلاب اسلامی را گمشدهی سالها جستجویش میدانست.
در آستانهی آخرین اعزامش به منطقه جنگی جهت خداحافظی نزد یکی از بزرگان فامیل میرود، آن پیر کهنسال با طرح این نکته که همیشه دو سه نفر از بچههای شما در جبهه بسر میبرند و نیاز مبرمی که در پشت جبهه به ایشان بوده، میپرسد حالا درست است که شما هم بروید؟ و پاسخ شهید در این رابطه در واقع گویاترین توصیف حال و هوای ملکوتی خود او در بستر اعزام به جبهه است:
«آنها که میروند از ما سلب تکلیف نمیشود، این راه، راه عشق است و من نمیتوانم از رفتن خودداری کنم»
و ۲۰ روز پس از اعزام و حضور در جبهه، در منطقه غرب، نماز عشق را به جای آورد و جاودانه شد.
آشنایی بیشتر با شهید:
- صفحه معرفی
- در خدمت انقلاب اسلامی
- توصیف چگونگی شهادت
- خانواده شهید: معرفی اعضای خانواده
- داستانکهای زندگی شهید: زندگینامه شهید در قالب داستانهای کوتاه
- دفترچه خاطرات: اردوی بازدید و شناخت حضوری منطقه رزمی جنوب
- کتاب شکوفهی عشق: نوشته آقای علیرضا سلیمانیزاده. زندگینامه داستانی شهید