ShahidAlihosseini.ir - یادها و خاطره‌ها

درد دل شهید و خداحافظی اشکبار با او
سعید علی‌حسینی

درد دل شهید و خداحافظی اشکبار با او

انجام کار انفرادی علیرغم انتظار همکاری گروهی

چند ماه بعد از اشتغال بکار شهید که مسئول دیگری برای واحد کاری‌شان انتخاب شده علاوه بر مسئولیت رانندگی واحد، مسئولیت اداره‌ی زندان نیز به ایشان محول می‌گردد، آن زمان رسم بر این بوده که کارهای خدماتی مرتبط با کار را خود پرسنل با همدلی خاص و بالاتفاق انجام می‌داده‌اند از جمله کار خدماتی تمیزکردن سرویس‌های دستشویی زندان‌ها، اما مسئول واحد از ایشان می‌خواهد این کار را به تنهایی انجام دهند که به سختی از انجام این امر بر می‌آیند و از این بابت حسابی دلگیر می‌شوند لذا وقتی فرزندشان را می‌بینند ضمن درد دل در این زمینه می‌گویند من حرفی نداشتم این کار را انجام دهم منتها انتظار داشتم همه با هم این کار را انجام دهیم اما این طور نشد!

فرزند ایشان به سراغ مسئول مافوق‌شان می‌رود و به وی می‌گوید: چطور دلت راضی شد این پیرمرد را به تنهایی به این کار واداری و خودت و سایر نیروها کمکشان نکنید تا این قدر به دلشان سخت نیاید؟ من خجالت می‌کشم به پیرمردی که در واحد ما فعالیت می‌کند کاری محول کنم، خودم در انجام آن پیشقدم می‌شوم و همه سعی‌ام را در حفظ و رعایت شأن و حرمت ایشان به کار بسته‌ام و همین انتظار را هم از شما دارم. مسئول واحد از این غفلت و عدم رعایت لازم عذرخواهی و قول می‌دهد این قضیه را جبران نماید و الحق نیز در این زمینه سنگ تمام می‌گذارد و نه تنها زنگار آن دلگیری را می‌زداید بلکه به خوبی و شایستگی در دل ایشان جا باز کرده و در مراعات احسن شأن و احترام ایشان درخشیده است اما علیرغم این جبران احسن مافات وقتی در کنار پیکر مطهر شهید در محل تعاون سپاه گناباد با همان فرزند شهید روبرو می‌شود او را در آغوش کشیده و از شدت واکنش عاطفی، اشک از چشمانش همانند ریزش سریع آب اناری که تحت فشار فراوان بترکد فوران نموده است و با زبان اشک با هم سخن گفته‌اند، اشکی که کم‌تر به خاطر آن غفلت کاملاً جبران شده بوده و بیش‌تر حاکی از غبطه‌ی جاری در وجود هر دو نفر برای پیوستنی چنان سزاوارانه به قافله‌ی ماندگاران و اسوه‌های راه حق و فضیلت بوده که نقطه‌ی اوج آرزو و انتظارشان به شمار می‌رفته و می‌رود.

مطلب قبلی رازداری و دقت در انجام کار
مطلب بعدی فیلم انتقال مزار شهید
Print
195 رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه
0رأی موافق 0رأی مخالف
سعید علی‌حسینی

سعید علی‌حسینیسعید علی‌حسینی

سایر نوشته ها توسط سعید علی‌حسینی
تماس با نویسنده

نوشتن یک نظر

This form collects your name, email, IP address and content so that we can keep track of the comments placed on the website. For more info check our Privacy Policy and Terms Of Use where you will get more info on where, how and why we store your data.
افزودن نظر

ارتباط با نویسنده

x

نویسندگان

«آبان 1403»
شیدسچپج
19202122232425
2627282930311
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
فراخوان همکاری و دعوت به همیاری ادامه مطلب

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

RSS
  • بازگشت به بالا
DNN