ShahidAlihosseini.ir - یادها و خاطره‌ها

نوحه انقلابی شهید سالاری درباره شهید علی‌حسینی

گرفتی مزد خدمت، زخالقت شهادت، به ما تو بودی پدر

سعید علی‌حسینی 1 270 رتبه مطلب: بدون رتبه

شهید علیرضا سالاری هنگامی که خبر شهادت شهید را دریافت نموده از جبهه‌ی کردستان به عرصه‌ی تکریم و تحلیل از همرزم شهید خود آمد. در آن حال و هوای خاص دیدگاه منظوم این شهید عالی‌قدر پیرامون همرزم شهیدش در قالب نوحه‌ای پرشور شکل می‌گیرد و خود آن شهید عزیز در نخستین روز گرامیداشت یاد و راه پرفروغش به سُرایش آن پرداخته و اثر ماندگار و الگوئی تمام عیار بر جای گذاشته که پس از گذشت 27 سال از سرایش آن تقدیم می‌گردد.

شاخص در حق محوری، دلچسب در عزاداری

مصلح و شجاع در جلوگیری از تضییع حقوق دیگران

سعید علی‌حسینی 0 221 رتبه مطلب: بدون رتبه

 جنبه‌ی شجاعت آن مرد از همه جنبه‌ها شاخص‌تر بود یعنی در حیطه‌ی حضورش اگر می‌دید که حقی از کسی ضایع می‌شود که این مرد هیچ ذینفع هم نبود ولی می‌رفت حق را به حق‌دار می‌رساند و دنبال اعاده‌ی حق و حقوق افراد بود، طوری بود که مردم واقعاً آن مرد را در دعواها و مرافعه‌هایشان و در موضوعات اختلافی خود به عنوان فردی شجاع و مصلح قبول داشتند. با عشق و علاقه و با علم و آگاهی واقعاً عزاداری می‌کرد.  آن مرد واقعاً عاشق امام حسین(ع) بود، واقعاً درد امام حسین(ع) را حس می‌کرد.

شناخت شهید از زبان دیگر شهیدان - شهید کاشیگران

حداکثر تلاش برای انجام بیشترین کار علاوه بر انجام وظایف

سعید علی‌حسینی 0 218 رتبه مطلب: بدون رتبه

ما یک نیرویی داشتیم بنده‌ی خدا خودش از گناباد با آمبولانس راه افتاده بود آمده بود منطقه، دو سه روزی که گذشت آمد اعتراض کرد و گفت: « این چه وضعش است؟! ما بیکاریم، چرا یک کار درست و حسابی نمی‌دهید که انجام دهیم؟! چون نیامده‌ایم اینجا که وقت‌گذرانی کنیم!»

شعر از محمد میرزایی (نوا): بی‌نظیر در کمک به دیگران

هر کسی در کار خود خوب وارد است

سعید علی‌حسینی 1 192 رتبه مطلب: بدون رتبه

جوان و هنوز ازدواج نکرده بودم. می‌خواستم از روستای نجم‌آبد شهرستان گناباد به مشهد بروم. ماشین عبوری پیدا نشد. شهید که ماشین وانتی داشت ابتدا من را تا گناباد، سپس تا تربت حیدریه رساند تا سرانجام سوار اتوبوسی به مقصد مشهد شدم و خودش دوباره به روستا برگشت.

RSS

نویسندگان

«آبان 1403»
شیدسچپج
19202122232425
2627282930311
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
فراخوان همکاری و دعوت به همیاری ادامه مطلب

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

RSS
  • بازگشت به بالا
DNN