نوحه انقلابی شهید سالاری درباره شهید علیحسینی
گرفتی مزد خدمت، زخالقت شهادت، به ما تو بودی پدر
شهید علیرضا سالاری اهل شهرستان گناباد هنگامی که خبر شهادت شهید را دریافت نموده از جبههی کردستان به عرصهی تکریم و تحلیل از همرزم شهید خود آمده و در مراسم تشییع پیکر مطهرش شرکت و جهت کربلائی ویژهای به آن میبخشد. در آن حال و هوای خاص دیدگاه منظوم این شهید عالیقدر پیرامون همرزم شهیدش در قالب نوحهای پرشور شکل میگیرد و خود آن شهید عزیز در نخستین روز گرامیداشت یاد و راه پرفروغش به سُرایش آن پرداخته و اثر ماندگار و الگوئی تمام عیار بر جای گذاشته که بعد از گذشت 27 سال از سرایش آن تقدیم امت شهیدپرور میگردد.
نوحهخوانی با صدای سراینده شهید علیرضا سالاری در گرامیداشت شهید علیحسینی (تاریخ: ۱۳۶۳۱۲۱۲)
براوزر شما پخش فایل صوتی را پشتیبانی نمیکند
Your browser doesn’t support HTML5 audio.
نوحه شهید علیرضا سالاری در مورد شهید محمدحسین علیحسینی
نمودی جان فدای امام حق خمینی |
بپا نموده رزمت حماسهی حسینی |
هم فتح بدر و خیبر، حسینی ای برادر |
شهید راه داور، شدی در خون شناور |
حسینی ای برادر |
سراپا جلوه بودی ز ایمان و صداقت |
خلوص تو نمایان ز چهره و نگاهت |
گرفتی مزد خدمت |
زخالقت شهادت، به ما تو بودی پدر |
حسینی ای برادر |
هل من معین شنیدی ز کربلای حسین |
آهنگ جبهه کردی شدی فدای حسین |
ندیدهای تو آخر صحن و سرای حسین |
گُلِ گلهای پَرپَر، حسینی ای برادر |
حسینی ای برادر |
چه بیریا نمودی در راه دین تو پیکار |
که عاقبت موفق شدی به دیدن یار |
رسیدهای به قرب حسین امام ابرار |
مجاهد مظفر حسینی ای برادر |
حسینی ای برادر |
تا که عشق جانفزایت ای حسین (علیهالسلام) بر سر گرفتم.... |
درباره شهید علیرضا سالاری
وی ششمین فرزند خانواده بوده که در سال 43 در نوغاب گناباد پا به عرصهی گیتی گذاشته است و به خاطر این که اغلب فرزندان قبلی خانواده قبل از 2 سالگی فوت کردهاند والدین شهید او را علیرضا نام نهادهاند تا ریزهخوار خوان لطف اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بویژه حضرت علی بن موسی الرضا(ع) باشد و برای یاری دین خدا زنده بماند. در دوران شیرخوارگی به دلیل این که مادر شهید شیر نداشته دایهای برای این کودک انتخاب نمودهاند که علاوه بر این که خودش زنی صالحه و مومنه بوده شوهرش نیز انسانی پرهیزگار و درستکار بوده و در عین برخورداری از تمکن مالی نسبت به سایرین دقت و وسواس زیادی در تهیه رزق حلال داشته است و آن زن پارسا هیچگاه بدون وضو به این کودک شیر نداده است، تحصیلات ابتدائی تا مقطع چهارم دبستان را در زادگاهش گذرانده و از سال 1353 در گنبد کاووس نزد برادر بزرگترش که در آنجا معلم بوده به ادامهی تحصیل پرداخته است. تحصیل وی در گنبد با شروع طرح تغذیهی رایگان در مدارس همزمان شده و مدتی پس از اجرای آن طرح، برادرش به اتفاق سه نفر از همکارانش و عدهای از دانشجویان به علت اعتراض به نحوهی اجرای آن از طریق آموزش و پرورش به مراوهتپه در مرز ایران و شوروی تبعید میگردند و یکی از دانشجویان همراه آنها که در تهران به تحصیل اشتغال داشته دستگیر و چند ماه به عنوان تروریست بازداشت میگردد!
در جریان حوادث فوق این دانشآموز دبستانی از نزدیک با شمهای از مبارزات آشنا میشود و علیرغم خردسالی و قرارگرفتن ناگهانی در شرایط جدید به برادر بزرگترش میگوید: راه حق گرفتاری هم دارد.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شوهر خواهر ایشان نیز به خاطر اطلاع از پشت صحنهی مسائل آن زمان و درگیری با یکی از درجهداران رتبه بالای ارتش طاغوت به مدت شش ماه بازداشت شده است. بنابراین در سطح خانوادگی شهید نیز دل خوشی از آن رژیم وجود نداشته است و فراگیری نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام بسان جرقهای باعث انفجار خشم فرو خورده و آزاد گشتن انرژی متراکم آنان در راستای مبارزه با رژیم میگردد و شهید عزیز به توزیع اطلاعیهها و اعلامیههای مربوط به حضرت امام و انقلاب اسلامی که از تهران و خارج دریافت میشده در سطح نوغاب گناباد مبادرت ورزیده و با موج انقلاب همراه میشود، بعد از پیروزی انقلاب درصحنههای حساس، حضور و ایفاء نقش فعالی داشته و دو سال بعد که در حال گذراندن سال آخر دوره متوسطه بسر میبرده اردوی ویژهی دانش آموزیای توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گناباد گذاشته شده که این شهید بزرگوار نیز در آن شرکت نموده است و طی آن علاوه بر ملاقات با عدهی قابل توجهی از شخصیتهای برجستهی انقلاب (که بعضاً به درجهی رفیع شهادت نائل آمدهاند) و مراجع معظم تقلید از نزدیک با خطهی مظلوم کردستان آشنا و به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد به گونهای که این اردو منشاء تحول بزرگی در خط سیر زندگیاش واقع شده است و بلافاصله پس از اخذ دیپلم به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمده و با گذراندن یک دورهی فشردهی آموزشی در تهران عازم کردستان گشته و تا هنگام شهادت به خدمت فداکارانه و ایثارگرانه در خطهای همت گماشته است که به تعبیر شهید محراب آیةالله دستغیب "در زیر گنبد کبود عبادتی بالاتر از آن وجود نداشت." حال و هوای این شهید گرانقدر در آن ایام نشانگر دستیابی وی به آخرین مرحلهی کمال و قرار داشتنش در بلندای آمادگی و برازندگی برای فداکاری و پوشیدن قبای شهادت بوده است و گوشههائی از وسعت و عظمت روحی و خدمت مؤثرش در آن خطهی خونرنگ بعد از عروج عاشقانهاش از حیات پست دنیوی به زندگی عالی اخروی در قالب یکی – دو نوشتهی مندرج در مطبوعات آن زمان و بعدها نشان داده شده که در واقع به مثابه جرقهای از انفجار نور در امثال این شهید عزیز به شمار میآید.
تاکنون گوشههایی از نکات قابل طرح در رابطه با این شهید عزیز مورد توجه قرار گرفته یا در سطح محدودی منتشر شده است که این نکته در وصیتنامهی به یادگار مانده از وی در مورد بحث مورد اشاره بسیار گویاست: «امانتی بیش از طرف خداوند در دست شما نبودم که خداوند روزی مرا برای شما آفرید و امروز خواسته است که باید به سوی او بروم و شما نباید از این بابت ناراحت باشید! توصیهام به شما به عنوان یک فرزند کوچکتان این است که همیشه و در همه حال گوش به فرمان امام عزیزمان باشید و هر آن چه ایشان میگوید عمل نمایید»