ShahidAlihosseini.ir - یادها و خاطره‌ها

شناخت شهید از زبان دیگر شهیدان - شهید کاشیگران

حداکثر تلاش برای انجام بیشترین کار علاوه بر انجام وظایف

سعید علی‌حسینی 0 218 رتبه مطلب: بدون رتبه

ما یک نیرویی داشتیم بنده‌ی خدا خودش از گناباد با آمبولانس راه افتاده بود آمده بود منطقه، دو سه روزی که گذشت آمد اعتراض کرد و گفت: « این چه وضعش است؟! ما بیکاریم، چرا یک کار درست و حسابی نمی‌دهید که انجام دهیم؟! چون نیامده‌ایم اینجا که وقت‌گذرانی کنیم!»

درد دل شهید و خداحافظی اشکبار با او

انجام کار انفرادی علیرغم انتظار همکاری گروهی

سعید علی‌حسینی 0 194 رتبه مطلب: بدون رتبه
وقتی از ایشان خواسته می‌شود کاری که معمولاً گروهی انجام می‌شده را به تنهایی انجام دهند، به سختی از انجام این امر بر می‌آیند و از این بابت حسابی دلگیر می‌شوند لذا ضمن درد دل در این زمینه می‌گویند: من حرفی نداشتم این کار را انجام دهم منتها انتظار داشتم همه با هم این کار را انجام دهیم اما این طور نشد!

رازداری و دقت در انجام کار

عدم افشای اطلاعات کاری جهت کسب وجهه شخصی

سعید علی‌حسینی 0 222 رتبه مطلب: بدون رتبه
در حالی که فکر می‌کردم چگونه صحبت را آغاز و طرح موضوع نمایم! شهید با فراست و تیزبینی خود ابتدا به ساکن به طرح احسن موضوع پرداخته و می‌گوید: فرزندم! این جا جای حساسی است، انتظار دارم نه تنها مطالب و مسائلی که در این جا به آن می‌رسید هیچ جا مطرح نکنید بلکه خودتان را در بیرون خیلی کم‌تر از آن چه در این جا هستید و به عنوان افرادی عادی نشان دهید تا کارتان بهتر پیش برود!
RSS

نویسندگان

«آبان 1403»
شیدسچپج
19202122232425
2627282930311
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
فراخوان همکاری و دعوت به همیاری ادامه مطلب

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

RSS
  • بازگشت به بالا
DNN