ShahidAlihosseini.ir - یادها و خاطره‌ها

فیلم انتقال مزار شهید
سعید علی‌حسینی

فیلم انتقال مزار شهید

کلیپ‌هایی از مراحل مختلف تغییر مکان مزار شهید

کلیپ‌هایی از مراحل مختلف انتقال مزار شهید از محل اولیه‌ی آن در پایین کوه به محل جدید آن در بالای کوه:

  •  فیلم 1- مزار اولیه شهید - زیر چادر
  • فیلم 2 - شروع انتقال
  • فیلم 3 - در نظاره انتقال به محل جدید
  • فیلم 4 - جاگذاری در محل جدید
  • فیلم 5 - اتمام انتقال
مطلب قبلی درد دل شهید و خداحافظی اشکبار با او
مطلب بعدی شعر از محمد میرزایی (نوا): مرد کهن
Print
179 رتبه بندی این مطلب:
5/0
0رأی موافق 0رأی مخالف
سعید علی‌حسینی

سعید علی‌حسینیسعید علی‌حسینی

سایر نوشته ها توسط سعید علی‌حسینی
تماس با نویسنده

10 نظر در مطلب "فیلم انتقال مزار شهید" ثبت شده است

0
0
Avatar image

عبدالله

اگر از جنبه دنیوی اینگونه کار که متضمن نوعی حماقت و خریت است بگذریم از نظر اخروی و دینی هم سودمندی ندارد و کار به فایده اگر حرام نباشد حداقل کراهت دارد. واقعاٌ تلاش های که انجام شده و همرا شده با آهنگهای محزون جای دلسوزی برای این زندگان غافل و نادان دارد و همچنین برای اشاعه دهندگان اینگونه اقدامات خودسرانه و خارج از عقل و دین ومنطق.
و چه زود بازخورد غلطها حداقل در دنیا دیده میشود:
1- سرنوشت آمرین و عاملین
2- بی تفاوتی خلق الله و عدم استقبال از این اقدام نابخردانه
خدا به همه آنها که خودسرند و با هوس و اغراض نفس اماره باعث زحمت دیگران و اتلاف انرژی مسلمین می شوند عقل و خرد عنایت فرماید
خداوند به صاحب این وبلاگ هم شجاعت لازم برای درج نظریات عطا فرماید امین.


0
0
Avatar image

نجم.حسيني

از جوسازي عجيب فردي كه عجالتا خويشتن را عبدالله خوانده "و مسماي واكنشش ايجاب مينمايد كه او را عمربن عبدود اين عرصه بخوانيم چون گرد و خاك فراواني برانگيخته و رجز خواني را به نهايت درجه رسانده و خود را با هزار سوار برابر ميداند و از اينكه بر جايگاه بزرگان تكيه زند و و در نهايت جهالت به جاي همه دانايان و خبرگان اهل ذيربط حكم صادر كند ابا و امتناعي ندارد" بسيار شگفت زده شدم، هر چند خداوند قادر متعال در قران مجيد صراحتا ما را امر به "قالوا سلاما" به عنوان راهبردي ترين برنامه در مواجهه ي با جهال (چه أنها كه از بيخ نفهم اند، چه انها كه خود را به نفهمي ميزنند كه 100 زينه بدتر از دسته ي نخست اند!) فرموده است (وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا سوره ۲۵: الفرقان - جزء ۱۹ ايه 63)، به اعتبار رعايت ادب و شان بلند خوانندگان به اختصار جواب اوليه اي به ايشان ميدهم• عبارت " متضمن نوعی حماقت و خریت است" گويا و گواه آبشخور و مرتع انديشه و عمل ايشان است! براي روشن تر نمودن مطلب ناگزير گريزي ميزنم به مطلبي كه در كتاب "حزب قاعدين" نوشته ع باقی آمده است در آنجا اين عبارت عجیب و توهین آمیز مطرح شده توسط چهره ای معروف (که متأسفانه فاقد بصیرت سیاسی لازم بود و همین امر نیز عاقبت برایش آن چنان مشکل ساز گردید که ابتدا در تلویزیون شیطانی طاغوت حاکم از وی اعتراف دلخواه خویش را اخذ و پخش نمودند و آن گاه جوری مسمومش کردند که آب از آب تکان نخورد!) آمده که اینکه ملت ايران جلو گلوله میروند از خريت آنهاست! {که شبیه تشبیه عبدالله (عمربن عبدود- جنگاور بزرگ کفار قریش در صحنه نبرد خندق که بدست سردار نوجوان جبهه اسلام امام علی "ع" به هلاکت رسید) پرمدعائی است که عرصه را برای جولان و ترکتازی خود خالی یافته و جرأت ورود به کنام شیران را پیدا کرده است} آنگاه پاسخ گویا و کوبنده حضرت امام همراه با مستند آن درج شده که وقتی ملت ما برای دفاع از اسلام و مقابله با اجانب جانفشانی می کردند اینها به فرح انگشتر می دادند و به دعاگویی آنها مشغول بودند اینها همشان علفشان است • عبارات " از نظر اخروی و دینی هم سودمندی ندارد، کار به فایده اگر حرام نباشد حداقل کراهت دارد، آنها که خودسرند و با هوس و اغراض نفس اماره باعث زحمت دیگران و اتلاف انرژی مسلمین می شوند، اشاعه دهندگان اینگونه اقدامات خودسرانه و خارج از عقل و دین ومنطق، اقدام نابخردانه " گویا و گواه آن است که ایشان به جاي همه دانايان و خبرگان اهل ذيربط حكم صادر می كند هرچند ایشان لطف نموده و "از جنبه دنیوی اینگونه کار گذشته " است.• عجیب ترین فرافکنی منحصربفرد ایشان در این عبارت تجلی یافته "جای دلسوزی برای این زندگان غافل و نادان دارد" زیرا فردی به زعم خود دلسوز گرفتاران یک غفلت و نادانی شده است که خود غرق در غفلت و در منتهی درجه جهالت قرار دارد و چون نمیداند که نمیداند پا توی کفش تمامی صادر کنندگان احکام شرعی و عقلی نموده است.• در پاسخ به توهم "بازخورد غلط ها حداقل در دنیا" که بر دو پایه سست " 1- سرنوشت آمرین و عاملین 2- بی تفاوتی خلق الله و عدم استقبال از این اقدام " بنا نهاده است به اشارتی در هر یک از موارد فوق بسنده مینمایم:• در مورد حقیقت ماجرا در خصوص پایه اول باید گفت الله اعلم هر چند از زاویه واضح دیگری نیز میتوان به آن نگریست که اگر برکت خدایی آن آمریت و عاملیت نمی بود مشمول رحمت نجات بخش خداوند از آن حادثه سخت نمی گشتند که از قضا دقیقا مشابه صحنه های سخت دنیوی پیش آمده برای خود شهید عزیزمان بوده که هر بار که از آن جان به سلامت بدر می برده اند تکیه کلامشان این بوده که خدا به من رحم کرد و این رحمت تا عاقبت به خیری شهید استمرار یافته است که انشاءالله در مورد آمرین و عاملین هدف ترکش جهالت و غفلت قرار گرفته نیز به همان نحو استمرار یابد.• و اما حکایت استقبال وعدم استقبال خلق الله، ورود به این یکی اصلا به صرفتان نیست و نه تنها کمترین نتیجه ای عایدتان نخواهد نمود بلکه پیامد معکوسی نصیبتان خواهد ساخت، با وجود آنکه آمرین و عاملین بدلیل ملاحظات خاص تحمیلی از ناحیه امثال حضرتعالی اصلا مردم را در جریان انتقال پیکر مطهر شهید قرار نداده اند، هر کس اتفاقی متوجه شده در صحنه حضور یافته و آنها که نیامده اند نه بخاطر همخوانی با کژاندیشی ها و کژتابی های سه چهار نفر خودبزرگ بین بلکه به دلیل عدم اطلاع از این رویداد بزرگ به قول خودشان از فیض آن محروم گردیده اند، در واقع کسانی که امروز گرفتار تیغ تهاجم ناجوانمردانه تان گشته اند چوب ملاحظات بی جهت آن روز خود را می خورند و از همه بیشتر یکی از آمران اصلی ماجرا"عسکری علی حسینی" چوب آن ملاحظه کاری را خورد، و وصیت خاص مورد تأئید و تأکید همین خلق الله توسط ملاحظه شوندگان با رندی خاصی زیر پا گذاشته شد، چشمه دیگری که خلق الله مورد استفاده ابزاری تان در این تحلیل به شما نشان داده اند پس از برملا نمودن شمه ای از مکنونات فکری و قلبی تان در جریان فتنه پس از انتخابات است برآیند حاصله نشانگر آنست که شماها در عین فقر وجاهت اجتماعی وجیه ترین افراد را متهم به نداشتن پایگاه اجتماعی مینمائید.• "شجاعت لازم برای درج نظریات" لازم هست اما کافی نیست، مهم اینست که رخنه تناقض در سد نطریات راه نیابد و بهره صداقت در مواجهه عملی با مردم که پشتوانه عملی و کد اثباتی آن بشمار میرود، رنگ نبازد.


0
0
Avatar image

علیرضا

اصولاً آدم عاقل اول خوب فکر می¬کند و بعد عمل فلذا بهتر بود بخصوص چنین مسئله¬ای که منشاء اختلاف شدن آن یقین بود و قبل از انجام نیز زمزمه آن آشکار گردید، را فی ما بین حل نمائیم ولی مع لاسف کار به ملاء عام کشیده شد و لذا اجبار به ذکر مواردی اجتناب ناپذیر گردید.
بخاطر ضعف تدبیر و عجله در ارضای شهرت طلبی اقدامی صورت گرفت در حالیکه وقت برای انجام چنین کاری بسیار بود و دسترسی به منابع و اشخاص برای جمعبندی بیشتر نظرات و رفع معایب بسیار آسان، و سپس با برملا شدن جهات منفی آن، اقدام کنندگان در مقابل عمل انجام شده خود، در ادامه همان بی¬تدبیری اولیه با بافتن آسمان و ریسمان، ابتدا خود را در جایگاه فقیه و آگاه به مسائل دین قرار داده و شروع به توجیه نموده¬اند و لذا به هر فکر و اندیشه غیر موازی القاب غیرخودی و کفر و نفاق می¬دهند.
اولاً با فرض بروز تفریط بدنبال افراط بدهی است که در کلام نیز شاهد بروز رفتارهای تند باشیم و همانطور که عنوان شده جواب افراد عصبانی را با متانت و سلام بدهیم نه اینکه چون بر خلاف خواست ما بوده حتماً منافق و کافر است چه بسا آن به حقیقت نزدیکتر باشد.
امام علی علیه السلام در حکمت 360 با موضوع ضرورت پرهيز از بدگمانى می¬فرمایند:
شايسته نيست به سخنى که از دهان کسى خارج شد، گمان بد ببرى، چرا که براى آن برداشت نيکويى مى‏توان داشت.
در ثانی در بسیاری از اختلافات بنا بفرموده حضرت باریتعالی دخالت امیال نفسانی عده¬ای از ایمان آورندگان را برآن وا می¬دارد که بجای مبنا قرار دادن خداوند عز و جل و رسول او صلوات الله علیه و آله خودشان فتوا می¬دهند و عمل می¬کنند و طبیعی است که در انجام چنین مسئله¬ای با ابعاد مختلف دینی و اجتماعی نیاز به بررسی بیشتر و مراجعه به اهل آن چقدر ضرورت داشته است.
كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ بقره 213
مردم (در آغاز) يک دسته بودند؛ (و تضادى در ميان آنها وجود نداشت. بتدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايى در ميان آنها پيدا شد، در اين حال) خداوند، پيامبران را برانگيخت؛ تا مردم را بشارت و بيم دهند و کتاب آسمانى، که به سوى حق دعوت مى‏کرد، با آنها نازل نمود؛ تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى کند. (افراد باايمان، در آن اختلاف نکردند؛) تنها (گروهى از) کسانى که کتاب را دريافت داشته بودند، و نشانه‏هاى روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف کردند. خداوند ، آنهايى را که ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. (امّا افراد بى‏ايمان، همچنان در گمراهى و اختلاف، باقى ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدايت مى‏کند.
ما مدعی انسان کامل نیستیم اما آنها که دیگران را متهم به خروج از معیارها می¬کنند بگویند مبنای عمل آنها مطابق با کدام آیه، روایت معتبر، تأئید مراجع و حداقل هشدار وزارتخانه¬ای مبنی بر 1) ضرورت جابجایی و 2) احداث بنای یادبود با هزینه نسبتاً بالاست. اگر حداقل یک دلیل شرعی، قانونی یا عرفی هرچند ضعیف هست بفرمایند تا دیگران هم آگاه شوند!!
مولی متقیان علی علیه السلام چه خوب چنین اوضاعی را پیش بینی کرده¬اند:
حکمت 369 خبر از مسخ ارزش‏ها (اجتماعى، تاريخى سياسى) و درود خدا بر او، فرمود: روزگارى بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانى، و از اسلام جز نامى، باقى نخواهد ماند. مسجدهاى آنان در آن روزگار آبادان، امّا از هدايت ويران است. مسجد نشينان و سازندگان بناهاى شکوهمند مساجد، بدترين مردم زمين مى‏باشند، که کانون هر فتنه، و جايگاه هر گونه خطاکارى‏اند، هر کس از فتنه بر کنار است او را به فتنه باز گردانند، و هر کس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه‏ها کشانند، که خداى بزرگ فرمايد: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه‏اى بگمارم که انسان شکيبا در آن سرگردان ماند» و چنين کرده است، و ما از خدا مى‏خواهيم که از لغزش غفلت‏ها در گذرد.
جا دارد که ابتدا دلیل درستی برای کار خود بیاورید و سپس یک با خط کش و معیار صحیح¬تری مخالفین را مؤاخذه، متهم و تکفیر نمائید و برای توجیه آن به خواست و ایده عمو و عمه و غیره و یا نجات از حوادثی که ممکن برای هر شخصی اعم از مسلمان و ملحد پیش آید و نجات یابد، متمسک نشوید چرا که با همین ادله بچگانه و عوام پسند نیز قابل محکومیت می¬شوید ...
ضمناً بنظر می¬رسد با پرداختن به این مسئله بیش از پیش از امورات مهمتر بازمانید لذا بهتر است برای توجیه اشتباهات خود و دیگران خیلی وقت های با ارزش را تلف ننمائید.


0
0
Avatar image

میرزایی

جناب نجم حسینی پاسخ مستدل و منطقی شما به اراجیف بافان بی ادب , قابل تقدیر است . البته در زمانی که گنبد و بارگاه ائمه معصومین سلام الله علیه و بزرگان و شهدای بزرگوار اسلام را به امید از بین بردن آثار آن بزرگواران و جلو گیری از تاسی پیروانشان به آن بزرگان با خاک یکسان میکنند و از عمق کینه و خباثت خود جهت جدایی زوار از جان گذشته آنان با آن ستارگان فروزان آنها را به خاک و خون میکشند و با بکار گیری همه شیاطین و عمله جات خود شیعه را متهم به خرافه پرستی و بی دینی که زیبنده خودشان است میکنند، باید تعجب کرد که جاودانه کردن تربت پاك شهیدان كه می باید تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان باشد را تایید کنند.


1
0
Avatar image

م

خطاب به عبد _بي بصيرت_:
شيطان حكومت خويش را بر ضعف‌ها و ترس‌ها و عادات ما بنا كرده است، و اگر تو نترسي و از عادات مذموم خويش دست برداري و ضعف خويش را با كمال خليفةاللهي جبران كني، ديگر شياطين را بر تو تسلطي نيست. بگذار آمريكا با مانورهاي «ستاره‌ي دريايي» و «جنگ ستاره‌ها» خوش باشد. دريا دل مطمئن اين بچه‌هاست و ستاره‌ها نور از ايمان كساني مي گيرند كه مانند بعضي ها خود را به دنيا زنجير نمي كنند و شده حتي نصف داراييشان را به پاي شهدا و زنده نگهداشتن ياد و آرمانشان مي ريزند. شك نكنيد كه اين عمل را خود شهيد در دل اين بچه ها انداخت چرا كه ميدانست فردايي مي رسد كه حتي فرزند خودش پا روي خون او مي گذارد و آرمان پدرش را به سكولارها مي فروشد و چه خوب بي بصيرتي اين شخص بر همه آشكار شد . همانا نجات يافتگان اين بي بصيرتي كساني بودند كه در گير و دار به زير كشيدن آرمان شهيدان تاب نياورده و خورشيد روستا را قبل از ظلماني شدن روستا بالا تر بردند تا مردم راه را از بي راهه ي بي بصيرتي تشخيس دهند كه بعضي ها با گذاشتن عينك دودي به بصيرت خود به همان راه كج كشيده شدند.
انشاالله خدا آرمان و خون شهيدان را از ياد ما نبرد.


0
0
Avatar image

سعید علی‌حسینی

فیلم‌ها با استفاده از سرویس یوتیوب (خارج از این سایت) نمایش داده می‌شوند؛ امکان دارد در صورت محدودشدن آن سرویس توسط دولت یا ارائه‌دهنده‌ی خدمات اینترنت شما، این فیلم‌ها قابل مشاهده نباشند.


0
0
Avatar image

سعید علی‌حسینی

«برادران و دوستان مي‌دانيد كه در اين جنگ، مهم پيروزي نظامي و تاكتيكي نيست، بلكه مهم جاافتادن خط الهي است، پس براي اسلام تلاش كنيد تا دينمان را به اسلام ادا كنيم، و سعي در صدور انقلاب و فرهنگ اسلامي به خارج داشته باشيم، ما بايستي متعادل باشيم و به قول شهيد دكتر بهشتي كه درباره امام فرمود:"جاذبه امام در حد نهايت و دافعه او در حد ضرورت است" بياييم حب نفس ها و خودمحوري ها و عجب و كبر و فخر و غرور را كنار بگذاريم، و خالص‌تر باشيم، كاري كنيم كه رضاي خدا باشد نه رضاي خودمان.....»
سه شنبه 22/4/1361 مصادف با 21 رمضان 1402
جبهه جنوب، منطقه ايستگاه حسينيه قرارگاه 18 قم. وصيت‌نامه شهيد محمدطاهر لطفي


0
0
Avatar image

سعید علی‌حسینی

جناب آقای/خانم «م» - متن قشنگی نوشته‌اید ولی متأسفانه یکطرفه به قاضی رفته‌اید؛ موضوعات مختلف و بی‌ربط را با هم ترکیب کردید و حق و ناحق را یکی کردید. واردکردن کثافت‌کاری‌های سیاسی به این موضوع، این موضوع را هم به کثافت می‌کشاند. باز هم منتظر ادامه بحث و پیام‌های زیبای شما در مورد مطلب مورد گفتگو در اینجا هستیم.فرزند شهیدی که ادعا کردید خون پدرش را پایمال کرده است بیشتر از من و احتمالاً شما و خیلی‌ها در خدمت انقلاب و نظام اسلامی بوده؛ زخم جنگ را همیشه همراه خودش نگه خواهد داشت؛ اگر من و شما سالی یکی دو بار تصادفی یک مجروح جنگی و درد و رنج آنان را از تلویزیون می‌بینیم، او هفته‌ای چند بار مشغول درمان ایشان است و درد و رنج دلخراش و بی‌پایان‌شان را می‌بیند و در کنار درد خودش خوب حس می‌کند؛ در کنار آن بی‌لیاقتی نظام اداری و مدیریتی را هم می‌بیند، آیا حق اعتراض به آنهم ندارد؟ همان نظام و مدیرانی که در واقع خودشان منشاء تمامی فتنه‌هایند.


0
0
Avatar image

محمد جواد موحد

باسلام وعرض ارادت نسبت به مقام شامخ شهیدان واقعی آنانی که جز به خدا نیندیشیدند وجزدرراه اوقدمی بر نداشتند . واضح است که هرکسی که ارج وقربی بدست می آورد .(چون ارج وقرب ÷یدا کردنی نیست ) خیلی ها ادعا می کنند که مثلا ما در فلان جا باهم بودیم وغیره ...
واما من که در دوران انقلاب مکررا باایشان ارتباط وقبل ازان هم حشر ونشر داشتیم وکاملا باخصوصیات فکری ایشان اشنا بودم وخیلی ازاین خصوصیات به حق توسط دوستان ذکر شده است . این جور کارها با خصوصیات روحی ایشان سازگار نبود . یعنی اینکه ایشان پیوسته به محتوی واصل کار وباطن اهمیت می دادند بنده نیز تقدیر می کنم ازعبدالله جان که جان کلام را البته با ناراحتی بیان داشتند . دست اندر کاران محترم نیز بزرگواری فرموده وازبنده نظر سنجی نمودند . ولی اینک بعد ازسالها فکر نظر خود را میگویم .
اینکه مزار را جابجا کنند هیج تاثیری در وضعیت مرحوم (بطور اعم) ندارد . واصولا با مکتب اسلام سازگار نیست کما اینکه در صدر اسلام هر مومنی هر جا شهید میشد همانجا دفن میشد . نمونه ان حمزه س وحضرات عباس وحسین است . مگر در مواردی که احتمال حتک حرمت می رفت .بنا براین انتقال جنازه پس از 22سال وانهم برای نشان دادن شکوه وجلال دنیوی کار درستی نبوده وکار را برای مومنین نیز سخت کرده است .خدا وند به همه ما بصیرت وتحمل شنیدن حرف مخالف عنایت بفرماید بنده به تمامی نویسندگان بالا احترام میگزارم وهمه را ازخودم دانا تر میدانم. واین را هم میدانم که شهید هم به کاری علاقه داشت که هر چند مختصر نفعی به حال خلق داشته باشد . درود بر او







ان هم حشرونشر داشتیم


0
0
Avatar image

نجم.حسيني

امام خمینی در نامه معروف خود به آیت الله خامنه ای می نویسند: " البته نباید ماها گمان کنیم که هر چه می گوییم و می کنیم کسی را حق اشکال نیست. اشکال بلکه تخطئه، یک هدیه الهی است برای رشد انسانها". jamaran.ir/fa/NewsContent-id_12319.aspx با همه احترامي كه به عنوان پيشكسوت در انقلاب در محدوه حضور و جيطه نفوذمان و همگامي قابل توجه و تقدير در حماسه دفاع مقدس براي جناب آقاي مهندس موحد قائلم ناگزير از طرح اشكال وارده بر نظري شدم كه از قضا بسيار دير هنگام نيز ابراز نموده اند و به همين خاطر به سختي مي توان پذيرفت كه مبراي از تاثير وزش بادهاي مسموم زمانه (كه برخي خواص را گرفتار و به تعبير رهبر فرزانه انقلاب اسلامي مردود نموده است " امتحانهائى هم در اين انتخابات پيش آمد. يك امتحان، امتحان آحاد مردم بود. به نظر من مردم در اين امتحان برنده شدند؛ نمره‏ى قبولى گرفتند. ... بسيارى از آحاد مردم،در جريانهاى سياسى، طبق وظيفه‏شان عمل كردند. بعضى از خواص هم البته مردود شدند. اين انتخابات بعضى‏ها را مردود كرد.
www.leader.ir") باشد، به واسطه شدت علاقه به ايشان و از باب المومن مراه المومن به طرح اين مطالب مبادرت مي ورزم: ايشان جان كلام خود را در اين اظهار نظر بسيار دير هنگام اين قرار داده اند كه: "اصولا با مکتب اسلام سازگار نیست کما اینکه در صدر اسلام هر مومنی هر جا شهید میشد همانجا دفن میشد."و زحمت معرفي نمونه را نيز به خود داده اند كه: "نمونه ان حمزه س وحضرات عباس وحسین است." و حواسشان بوده كه باب استثناء را نيز نبندند: "مگر در مواردی که احتمال حتک حرمت می رفت"و اين تفاصيل را ذيل تائيدي اعجاب برانگيزتر مرقوم نموده اند كه: "بنده نیز تقدیر می کنم ازعبدالله جان" اعجاب از اين جهت كه فرد بي ادبي كه با گستاخي درآميخته با خشم غير منتظره اي كه به سختي ميتوان وجه تمايزي بين اين برخورد و برخوردهاي كينه توزانه وهابيهاي افراطي قائل شد، تر و خشك تماميت خانواده معظم شهيد را تحت رگبار مسلسل اهانت هايش قرار داده است، (و در عين حال تا اين لحظه از پاسخگوئي منطقي به اينجانب عاجز مانده است) در منطق پيشكسوتي كه ميفرمايد:" خیلی ها ادعا می کنند که مثلا ما در فلان جا باهم بودیم وغیره ... واما من که در دوران انقلاب مکررا باایشان ارتباط وقبل ازان هم حشر ونشر داشتیم وکاملا باخصوصیات فکری ایشان اشنا بودم وخیلی ازاین خصوصیات به حق توسط دوستان ذکر شده است." به عنوان صميمي ترين مخاطب "عبدالله جان" مطرح و از اهانتش تقدير ميشود!! و البته اندك التفاتي نيز به زياده روي او داشته اند و براي توجيه زشتي و گرفتن زهر تندي عبارات او فرموده اند كه: " جان کلام را البته با ناراحتی بیان داشتند." كه در وجه مثبت و خوشبينانه به اين ماجرا مي توان حمل بر عدم توجه و نكته سنجي مورد انتظار از ايشان نمود و در وجه منفي و بدبينانه، اين جانبداري غيرمنتظره را مي شود ناشي از تغيير حال فعلي جناب مهندس عزيزمان دانست كه در مغايرت مسلم آن با سخن فعلي و حال و هواي قبلي ايشان ترديدي وجود ندارد! و اگر اولا خداي نخواسته در انتهاي طيف مذكور قرار گرفته و ثانيا در چنين وضعيتي معتقد يا مصر باشند كه جانبداري شان درست و منطبق با ديدگاه شهيد است چاره اي جز توسل به منشور تابناكي كه نخستين شهيد شهرستان فردوس " شهيد صبوري" در مواجهه با حاكم شرع وقت آن شهرستان در ميدان عمل ولايتمداري راستين عملا براي عناصر بي غل و غش و خالص انقلابي ترسيم نموده است، باقي نخواهد ماند!
آن شهيد عزيز ابتدائا حاكم شرع وقت شهرستانش را مورد انتقاد و تخطئه بجائي قرار ميدهد و حاكم شرع كه راه خلاص منطقي نجات از گرفتاري در گاز انبر انتقاد خاص ايشان را كه بر 2 پايه صراحت آميخته با صداقت استوار بوده، بروي خود بسته ديده به اهرم انس دراز مدت با حضرت امام "ره" و اتكاء به حكم ايشان متوسل مي شود و شهيد عاليقدر فوق اين اهرم با طرح اين عبارت كه "تو 15 سال با امام بوده اي و 15 كلمه از امام ياد نگرفته اي!!" از ىست ايشان خارج و به همين جهت هزينه 1 هفته زندان را با جان و دل برتافته است كه متعاقب آن شخصيت مورد برخورد به خود آمده و نه تنها ايشان را آزاد نموده بلكه در جمع از ايشان عذر خواسته است! و بدين ترتيب منشور تابناك فوق را عملا ترسيم نموده است!!
عجالتا فكر ميكنم ذكر نمونه هائي از سازگاري اصولي چنين برنامه هائي و حتي بالاتر از آن (انتقال جنازه شهيد از احد با اجازه شخص پيامبر اكرم "ص" به مدينه!) با مکتب اسلام براي تجديد نظر امثال ايشان در صدور و تحديد به ضرس قاطع احكام و حد و حدود مكتب كفايت نمايد و اميدوارم همه به اين معني توجه دائم داشته باشند كه آنها كه عمرشان را در فهم درست معناي حقيقي مكتب صرف كرده اند و عليرغم صاحب نظر اصلي و بي هماورد بودن در اين عرصه، اغلب با احتياط نظر ميدهند و اين امر درس بزرگي است براي امثال بنده و جناب آقاي موحد كه در غير رشته تخصصي خود بي مهابا و حساب نشده نظر ندهيم!و اما نمونه ها:{الف انتقال جنازه به حرمها: درباره منتقل كردن جنازه به حرمهاى مطهر و اماكن متبركه، عده اى كه نسبت به مسائل فقهى ناآگاهند، ياوه هايى بافته اند و بى خبر از ريشه هاى فقهى و فتوايى موضوع، آن را تنها از ويژگيهاى شيعه دانسته اند؛ ازاين رو شيعه را آماج حملات و تهمتهاى خويش ساخته اند.برخى ديگر، با پيروى كوركورانه از آن جاهلان، تهمت را چنان حتمى و عمل را چنان خرافى پنداشته اند و از اعمال عوام الناس دانسته اند كه گفته اند هرگز نمى توان به اينگونه كارها، بر مذهب يا علما احتجاج كرد.گروهى نيز براى اثبات ادعاهاى خود، دست به تحريف زده اند، غافل از اين كه آگاهان و هوشيارانى هستند كه نيتهاى شوم و غرض ورزيهاى آنان را برملا مى كنند.اين بيچارگان ندانسته اند كه از ميان پيروان مذاهب چهارگانه اهل سنت نيز، كسانى با شيعه هم عقيده و موافقند كه مى توان به خاطر اهداف صحيح و غرضهاى عقلايى، مردگان را - چه پيش از دفن و چه بعد از خاكسپارى - به جاهاى ديگر منتقل كرد، چه خود ميت وصيت كرده باشد، يا نه .دراينجا به نمونه هايى ازفتاواى اهل سنت دقت كنيد.مالكيان گفته اند:با سه شرط، مى توان مرده را چه پيش از دفن و چه بعد از آن ، از جايى به جاى ديگر منتقل كرد:1 - اينكه هنگام انتقال، جسد از هم نپاشد.2 - اين كه به آن بى احترامى و هتك حرمت نشود.3 - انتقال، مصلحتى داشته باشد، مثل اين كه بترسند در اثر طغيان دريا، آب، قبر او را فرابگيرد، يا به مكانى منتقل كنند كه اميد بركت در آن است، يا به جايى ببرند كه به خانواده اش نزديكتر باشد و بتوانند به زيارت قبرش بيايند. اگر يكى از اين شرايط سه گانه منتفى شود، نقل جنازه به جاى ديگر حرام است .(17)حنبليان گفته اند:در انتقال جنازه ميت از جايى كه مرده به جايى كه دورتر است، اشكالى نيست، به شرط اينكه به خاطر غرض صحيحى باشد، مثل اينكه به بقعه و حرم شريفى ببرند، تا آن جا دفن شود، يا در كنار يك انسان صالح دفن گردد، درصورتى كه از تغيير بو و متعفن شدن جسد، خاطر جمع باشيم . در جواز اين مساله فرقى نيست كه قبل از دفن باشد، يا پس از دفن .(18)شافعيان گفته اند:نقل جنازه از شهرى به شهر ديگر حرام است، بعضى هم گفته اند كه مكروه است، مگر اين كه به نزديكى مكه، مدينه، بيت المقدس يا قبر يك انسان صالح ببرند. و اگر ميت، وصيت كرده باشد كه جنازه اش را به يكى از جاهاى ياد شده ببرند، در صورت ايمنى از تغيير بوى جسد، لازم است به وصيتش عمل شود. مقصود از مكه نيز همه محدوده حرم است، نه فقط خود شهر مكه .(19)و حنفيان گفته اند:مستحب است ميت را در همانجا كه از دنيا رفته است دفن كنند و مانعى ندارد كه پيش ازدفن، جنازه را از شهرى به شهر ديگر ببرند، به شرط اينكه جنازه بو نگيرد. اما پس از دفن، بيرون آوردن جنازه حرام است، مگر اين كه زمينى كه در آن دفن شده است غصبى باشد، يايكى از دو شريك، زمين را با (حق شفعه ) خويش، زمين را بگيرد.(20)كسى كه به تاريخ مراجعه كند، خواهد ديد كه دانشمندان همه مذاهب، عملا در هر دو صورت اتفاق نظر داشته اند كه مى توان جنازه را به جاى ديگر منتقل كرد و در اذهان همه چنين جا گرفته است كه انتقال جسد به حرمهاى مطهر و زمين بيت الله الحرام يا جوار حضرت رسول (ص ) يا پيشواى مذهب يا مرقد يكى از اولياء صالح يا بقعه اى كه خداوند به آن كرامتى را مخصوص ساخته است، يا به جايى كه بستگان مرده آن جا جمعند يا به نزديكى قبور بستگان ديگر، مانعى ندارد و عملا نيز چنين مى كرده اند. روزى هم كه استخوانهاى پوسيده بزرگانى از اين مذاهب را به جاى ديگر منتقل مى كرده اند، همواره روزى شكوهمند بوده كه با حضور جمعى انبوه از علما، قاريان، سخنوران و طبقات ديگر مردم، مراسمى برگزار مى شده است .اينها همه نشان دهنده جواز آن و اتفاق نظر و عمل همه امت اسلامى بر آن است. اين كار، از زمان پيامبر اكرم (ص ) و صحابه پيشين و تابعين هم رواج داشته است، چه طبق وصيت مرده، چه به صلاحديد بستگان و نزديكان آن متوفى. گويا نزد همه فرقه هاى مسلمانان در تمام دورانها، مورد اتفاق بوده است. اگر چنين نبود، هرگز صحابه پيامبر (ص )، بر سر اين كه رسول خدا را در مدينه، مكه يا نزديك جدش حضرت ابراهيم دفن كنند، با هم اختلاف نمى كردند.(21)حتى در اديان و شرايع گذشته نيز اين كار، مشروع بوده است .حضرت آدم (ع ) در مكه از دنيا رفت و در غارى در كوه ابوقبيس دفن شد، سپس حضرت نوح، تابوت او را به كشتى منتقل كرد و چون از كشتى به خشكى بيرون آمد، جسد آدم را در بيت المقدس به خاك سپرد.(22) البته در احاديث شيعه آمده است كه آن را در نجف به خاك سپرد.حضرت يعقوب (ع ) در مصر از دنيا رفت، ولى جنازه اش به شام منتقل شد.(23)حضرت موسى (ع) پيكر حضرت يوسف را پس از آن كه در مصر دفن شده بود، به فلسطين برد، كه مدفن نياكان آن حضرت بود.(24)يوسف، جسد پدرش حضرت يعقوب را از مصر منتقل كرد و در حبرون، در بقعه و غارى كه مخصوص دفن آن خاندان شريف بود به خاك سپرد.(25)دو سبط گرامى پيامبر، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام پيكر مطهر پدرشان اميرالمؤ منين (ع ) را از كوفه بيرون بردند و در جايى دفن كردند كه اينك مدفن آن حضرت در نجف اشرف است ، و اين انتقال ، قبل از دفن آن حضرت بود.البته در برخى منابع نيز (همچون دلائل النبوه ) نقل شده كه اولين كسى كه از قبرى به قبر ديگر منتقل شد، على بن ابى طالب (ع ) بود. وى كه روز جمعه 19 رمضان به شهادت رسيد و فرزندش حسن بن على(ع ) بر او نماز خواند و در دارالاماره كوفه به خاك سپرد و قبرش پنهان بود، سپس به محلى به نام نجف منتقل شد و همچنان مخفى بود، تا آن كه هارون الرشيد آن را آشكار كرد. وقتى كه ديد كه برخى حيوانات به آن محل انس مى گيرند و براى نجات از شكار شدن به آن جا پناه مى برند، از اهالى آبادى نزديك آن جا سبب آن را پرسيد، پيرمردى اهل آن جا گفت كه در اين مكان، قبر على (ع ) است، همراه قبر حضرت نوح. از اين رو هارون بر روى آن قبر قبه اى ساخت .(26) ب : انتقال پس از دفن: نمونه هايى هم از انتقال جنازه پس از دفن ، در تاريخ اسلام وجود دارد كه به چند مورد اشاره مى كنيم :• عبدالله بن عمرو بن حزام (پدر جابربن عبدالله انصارى ) همراه دوستش عمرو بن جموح درجنگ احد به شهادت رسيدند و هر دو در يك قبر، دفن شدند. اما از آن جا كه اين مساله براى جابر، خوشايند نبود، پس از شش ماه از خاكسپارى ، قبر را شكافت و بدن پدر را درآورد و در قبر جداگانه اى دفن كرد. جسد، مثل همان روز دفن بود، تنها گوش ‍ و تعدادى از موهاى صورت كه روى زمين بود، از بين رفته بود. بقيه بدن سالم بود.(60)• عبدالله بن سلمه انصارى در احد به شهادت رسيد. مادرش انيسه خدمت پيامبر اكرم (ص ) رسيد و پيشنهاد كرد كه پيكر او را از احد به داخل شهر آوردتا با قبر او مانوس باشد. پيامبر هم اجازه داد و او جنازه را به مدينه منتقل كرد.(61)-• وقتى كه معاويه مى خواست چشمه اى را در احد جارى سازد، مسير آب بر قبر تعدادى از شهدا مى گذشت . اعلام كرد تا بستگان آن مدفونين، جنازه ها را از آن جا منتقل كنند. و اين بعد از چهل سال از دفن آنها بود و اجساد شهدا همچنان تر و تازه بود.(64)} ماخذ: تبرك و توسل تدوين و ترجمه : جواد محدثىپي نويس:17- الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1 ص 421.18- همان ، ص 422.19- المنهاج، محيى الدين نورى شافعى ، ج 1 ص 357 (چاپ شده در حاشيه شرح مغنى.20- الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1 ص 422.21- ملل و نحل، شهرستانى ، ج 1 ص 21، سيره حلبيه، ج 3 ص 393، صواعق محرقه، ص 19.22- تاريخ طبرى، ج 1 ص 80، العرائس، ثعلبى ، ص 29.23- حاشيه ابى الاخلاص، حنفى ، ج 1 ص 168 در حاشيه دررالحكام.24- شرح شمائل، قارى ، ص 208.25- تاريخ طبرى، ج 1 ص 161 و 169، معجم البلدان، ج 3 ص 208،تاريخ ابن كثيرج 1 ص 174 و 197.26- محاضرة الاوائل، سكتوارى ، ص 102 (چاپ 1300)، تمام المتون، صفدى ، ص 151. علامه امينى (ره ) مى افزايد: اين جماعت درباره مدفن اميرالمؤ منين اختلاف عظيمى دارند كه آن را دست مرموز سياست پديد آورده است ، تا امت را از توجه به مدفن مقدس مولا و زيارت قبر آن حضرت ، بازبدارد (الغدير، ج 5 ص 68 پاورقى ). 60- سنن ابن داود، ج 2 ص 72، صحيح بخارى ، ج 2 ص 247.61- اسد الغابه، ج 3 ص 177،الاصابه ، ج 2 ص 321.64- صفة الصفوه، ج 1 ص 147 و 194

نوشتن یک نظر

This form collects your name, email, IP address and content so that we can keep track of the comments placed on the website. For more info check our Privacy Policy and Terms Of Use where you will get more info on where, how and why we store your data.
افزودن نظر

ارتباط با نویسنده

x

نویسندگان

«آبان 1403»
شیدسچپج
19202122232425
2627282930311
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
فراخوان همکاری و دعوت به همیاری ادامه مطلب

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

RSS
  • بازگشت به بالا
DNN