ShahidAlihosseini.ir - یادها و خاطره‌ها

شوق حضور

نگرش مثبت و صبر و تحمل در سختی‌ها

سعید علی‌حسینی 0 285 رتبه مطلب: بدون رتبه

بعدها شنیدیم با وجود پای زخمی‌اش در تمرینات آمادگی دفاعی و ورزش‌های صبحگاهی هم شرکت می‌کرده، تمام سختی‌های آن سفر یکماهه را به همان نحو به جان می‌خرد و اما در بازگشت به جای گفتن از رنج سفر برایم از خوشی‌های آن می‌گفت. حسین همیشه شوخ و با روحیه بود و سخت‌ترین مشکلات را با همان روحیه تحمل می‌کرد و پشت سر می‌گذاشت.

تراکتورسواری ما و گیرافتادن بابا بین تراکتور و تریلر

همراهی با کودکان در بازی و تفریح

سعید علی‌حسینی 0 272 رتبه مطلب: بدون رتبه

بابا برای کاری از کال پشت جاده (پشت قبرستان قدیم) با تراکتور شن می‌آوردند و من و حسین یعقوب (حقانی) هم برای بازی و تراکتورسواری همراه بابا می‌رفتیم. یکبار هنگام بارزدن اتفاقی افتاد که ممکن بود به قیمت جان هر سه نفر تمام شود، اما بابا به سختی و با دست جلوی تراکتور را گرفتند تا ما بتوانیم از آن موقعیت بیرون بیاییم و برای آوردن کمک به روستا بیاییم...

RSS

نویسندگان

«آبان 1403»
شیدسچپج
19202122232425
2627282930311
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
فراخوان همکاری و دعوت به همیاری ادامه مطلب

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

RSS
  • بازگشت به بالا
DNN