ShahidAlihosseini.ir - یادها و خاطره‌ها

شعر از حجةالاسلام شیخ عبدالباقی میرزائی: حماسه‌ی شهادت

شعر از حجةالاسلام شیخ عبدالباقی میرزائی: حماسه‌ی شهادت

نداشتیم بهتر از او گلی که به راهت کنیم نثار

حجةالاسلام میرزائی با شهید عالی‌قدر روستا انس و آشنایی كاملی داشته و علاوه بر آن با واسطه برادرشان وابستگی سببی مشتركی نیز پیدا كرده‌اند لذا به محض اطلاع از شهادت و برنامه تشییع پیكر مقدس شهید، همراه سایر بستگان از مشهد عازم شهرستان گناباد شده‌اند و در این حال و هوا شعر حماسه‌ی شهادت را سروده و به امت حزب‌الله تقدیم نموده‌اند.

سردار و پیشوای شهیدان حسین بود کز موج خون اوست ستمگر در احتضار
فریاد دادخواهی‌اش از بستر زمان بگذشت و تا زمانه‌ی ما ماند پایدار
با رهبری پیر جماران و بذل جان ایران نجات یافت ز گرگان روزگار
غارتگران و سودپرستان بر آن شدند تا حمله‌ور شوند به ما چون رم و تتار
کردند پهن در بر ما صد هزار دام صدام کافر آمده سردار اهل نار
گشتند بپا ز پیر و جوان در مصافشان تا اجنبی و دشمن دین را کنند خوار
بیرون زدند کافر بعثی ز مرز و بوم زان پس به کربلا و قدس هستشان قرار
بس غنچه‌های نورس و مردان حق‌پرست گشتند شهید کشور ما گشت لاله‌زار
اینک شهید ماست حسین آن که در نبرد بشتافت سوی رزم پلیدان حسین‌وار
اول شهید قریه‌ی ماست و پیشگام گوی سبق ربود زمردان نامدار
جاریست اشکم از غمت ای رهرو حسین خود جاریست اشک و نباشد به اختیار
چه خوب زیستی و چه نیکو گذاشتی ابناء صالحی که ز تو ماند یادگار
دو پاسدار دین و یکی اهل علم دین وان دگران همه شده بر ملت افتخار
همسر به صبر گشته یکی زینب زمان کودک شده است اسوه‌ی انسان بردبار
ای مادر عزیز، تو نیکو نگاه دار عفت یگانه دختر او طفل شیرخوار
هم مادری و هم پدر کودکان خرد از ره لطف گیر یکایک در کنار
یا رب قبول ساز ز ما چون نداشتیم بهتر از او گلی که به راهت کنیم نثار
یا رب به حق جمله شهیدان پاکباز یارب به ناله‌های عزیزان داغدار
سوگند می‌خوریم حسین تا که زنده‌ایم جنگیم با پلیدی و نامردمی و عار

 

آشنایی با حجةالاسلام شیخ عبدالباقی میرزائی

  1. آشنائی با حضرت امام(ره)
    از سال 1341 تا 1343 طلبه‌ی حوزه علمیه گناباد بودم، بهار سال 43 برای ادامه تحصیل به مشهد آمدم و در مدرسه‌ی میرزا جعفر حجره‌ای گرفتم، درحجره‌ی ما عکس کوچکی از حضرت امام بود که بعدها ساواک در جریان بازرسی از حوزه آن را کشف کرد و با خود برد و چون یاد گرفته بودم که چگونه عکس‌ها را بزرگ کنم تصویر را بردم گناباد و روی مقوائی آن را بزرگ‌تر کشیدم و در همان جا نگهداشتم.
  2. ارتباط با مقام معظم رهبری، آیت‌الله خامنه‌ای
    درس‌های اخلاق ایشان را می‌رفتم از درس‌های نهج‌البلاغه و درس‌هائی از قرآن که در مسجد امام حسن مجتبی (واقع در خیابان دانش) و مسجد کرامت و مدرسه‌ی میرزا جعفر گذاشته بودند شرکت می‌کردم و جزوه‌های آن را دارم ایشان مسابقه‌ای گذاشته بودند که اگر آیات خوانده شده را فردی در یک هفته حفظ کند یک کتاب جایزه می‌دهم، اگر آن کتاب را درعرض یک هفته خلاصه کنند و کتباً یا شفاهاً ارائه دهند جایزه‌ی دیگری می‌دهم؛ رسم‌شان این بود که خلاصه‌ی بحث و گفتارشان را می‌گفتند که افراد می‌نوشتند؛ این جریان چهار – پنج سال طول کشید (از سال 50 تا 54)
    سال 54 بنا داشتم سفری تبلیغی به رفسنجان بروم لذا خدمت ایشان رسیدم و معرفی‌نامه‌ای گرفتم که خطاب به حجةالاسلام پورمحمدی محور روحانیت مبارز آن استان (که بعد از انقلاب 4 فرزندشان به شهادت رسیده‌اند) نوشته‌اند اما چون مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم به آنجا بروم و برنامه‌ی سفرم بهم ریخت آن معرفی‌نامه پیشم ماند که تصویر آن را تقدیم می‌نمایم. منظور آقا از محرومیت 8 ماهه اشاره به دوران بازداشتشان توسط رژیم طاغوت بوده است.
  3. آشنائی و حضور در محضر استاد شهید مطهری
    از قبل نسبت به استاد شهید مطهری شناخت داشتم و آثار ایشان را خوانده بودم تا این که در سال 53 با اعلان برگزاری مراسم سخنرانی ایشان در مسجدالنبی الندشت درخیابان کوهسنگی مواجه شدم و به آنجا رفتم.
    نکته مهم تأکید ایشان روی مطالعه قبل از صحبت بود، می‌گفتند حداقل یکی دو ماه باید فرصت داشته باشم که روی موضوع مطالعه نمایم و با آمادگی قبلی به ارائه‌ی بحث بپردازم اما درعین حال که موضوع بحث، نقش شعارها در پیشرفت اسلام، فی‌البداهه برای ایشان مطرح شده بود و بدون آمادگی قبلی صحبت کردند خیلی خوب صحبت کردند و مطالب و نکات ارزنده‌ای عنوان نمودند که فکر می‌کنم هنوز منتشر هم نشده است و فرازهائی از آن سخنرانی هنوز در ذهنم هست: «مطالب باید جالب و جذاب باشد، روحیه‌ی آزادی و آزادگی و شادابی بدهد به ما، شعارها باید الهام‌بخش و خوانا باشد»؛ به کتیبه‌های دور حرم به شدت انتقاد داشتند و گفتند «باید جوری باشد که مردم بتوانند آن را بخوانند و بفهمند نه این که فقط جنبه‌ی دکور و زیبائی داشته باشد!»
    بعد از اینکه توجه دادند که در خانه و محل کار و زندگی خویش باید از چنین شعارهائی استفاده کنیم مثال جالبی زدند، گفتند: «هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ (قرآن مجید، سوره یس آیه 63 – این همان دوزخی است که به شما – پیروان شیطان – وعده داده شده است) عبارتی قرآنی است اما آیا می‌شود آن را بر سر در منزل خود بنویسم!» و افزودند: هر آیه و هر مطلبی مخصوص یک جاست.

 تصویر معرفی‌نامه مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که سرشار از زیبایی‌ها و لطافت‌های بلند عرفانی است:

تصویر معرفی‌نامه حجةالاسلام شیخ عبدالباقی میرزائی توسط مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به حجةالاسلام پورمحمدی پدر چهار شهید در رفسنجان

 

مطلب قبلی چشم‌انداز روشن
مطلب بعدی شناخت شهید از زبان دیگر شهیدان - شهید کاشیگران
Print
202 رتبه بندی این مطلب:
بدون رتبه
1رأی موافق 0رأی مخالف
سعید علی‌حسینی

سعید علی‌حسینیسعید علی‌حسینی

سایر نوشته ها توسط سعید علی‌حسینی
تماس با نویسنده

نوشتن یک نظر

This form collects your name, email, IP address and content so that we can keep track of the comments placed on the website. For more info check our Privacy Policy and Terms Of Use where you will get more info on where, how and why we store your data.
افزودن نظر

ارتباط با نویسنده

x

نویسندگان

«آبان 1403»
شیدسچپج
19202122232425
2627282930311
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
فراخوان همکاری و دعوت به همیاری ادامه مطلب

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

RSS
  • بازگشت به بالا
DNN