ShahidAlihosseini.ir - یادها و خاطره‌ها

شعر از آقای علی توکلی: توصیف نجم‌آباد زادگاه شهید به زبان محلی

مَرُم تا مرقد گـل لاَله پَر پَر، حسینِ مد کریم او لاله‌ی تر

سعید علی‌حسینی 0 767 رتبه مطلب: بدون رتبه
به عشق بَلُگ و بارِش وَر مَپرُّم      به دیدار مـــــــزارِش وَر مپرُّم

شاعر آقای علی توکلی از گناباد - روستای کلاته میان.

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است

سعید علی‌حسینی 0 459 رتبه مطلب: بدون رتبه
قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

نوحه انقلابی شهید سالاری درباره شهید علی‌حسینی

گرفتی مزد خدمت، زخالقت شهادت، به ما تو بودی پدر

سعید علی‌حسینی 1 270 رتبه مطلب: بدون رتبه

شهید علیرضا سالاری هنگامی که خبر شهادت شهید را دریافت نموده از جبهه‌ی کردستان به عرصه‌ی تکریم و تحلیل از همرزم شهید خود آمد. در آن حال و هوای خاص دیدگاه منظوم این شهید عالی‌قدر پیرامون همرزم شهیدش در قالب نوحه‌ای پرشور شکل می‌گیرد و خود آن شهید عزیز در نخستین روز گرامیداشت یاد و راه پرفروغش به سُرایش آن پرداخته و اثر ماندگار و الگوئی تمام عیار بر جای گذاشته که پس از گذشت 27 سال از سرایش آن تقدیم می‌گردد.

RSS

نویسندگان

«آبان 1403»
شیدسچپج
19202122232425
2627282930311
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
فراخوان همکاری و دعوت به همیاری ادامه مطلب

فراخوان همکاری و دعوت به همیاری

آن شهید عزیز بارها از بستگان نزدیك‌شان خواسته‌اند خاطرات ایشان را ضبط نمایند تا یادگاری بماند اما آنان موضوع را به شوخی برگزار و از انجام این مهم بگونه‌ای طفره رفته‌اند كه بعد از شهادت‌شان حداكثر حسرت‌ها را در این رابطه بخورند!

شعر از آقای علی توکلی: فصل گل بود و تا خدا رفتی

قاب عکس گلــــت بغل کردم چشمم از لالـــــه بر نمی‌دارم


اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچه‌ها رو با لبخند و سکوت می‌دادن.

RSS
  • بازگشت به بالا
DNN