علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است
قاب عکس گلــــت بغل کردم |
چشمم از لالـــــه بر نمیدارم |
اون زمان که شهید عزیز در قید حیات بودن ما بچه بودیم. علت سرودن شعر، ارادت به اخلاق نیک شهید عزیز است. حتی یک بار تمام مارو از کلاته میان که بیشتر زن و کودک بودن به کمر زیارت بردن و مثل پدری مهربان مواظبمون بودن و جواب جیغ و داد خانما و بچهها رو با لبخند و سکوت میدادن.
حداکثر تلاش برای انجام بیشترین کار علاوه بر انجام وظایف
ما یک نیرویی داشتیم بندهی خدا خودش از گناباد با آمبولانس راه افتاده بود آمده بود منطقه، دو سه روزی که گذشت آمد اعتراض کرد و گفت: « این چه وضعش است؟! ما بیکاریم، چرا یک کار درست و حسابی نمیدهید که انجام دهیم؟! چون نیامدهایم اینجا که وقتگذرانی کنیم!»
راه انداختن بازی بچهها و به ذوق و شوق آوردن اهالی روستا
خشکسالی و محرومیت، دل خوشی برای عید نوروز باقی نگذاشته بود و جوانان و بچهها در کنار بزرگسالان غمگین بودند. شهید یک کیسه گردو بین بچهها تقسیم کرد و با راه افتادن بازی، ذوق و شوقی بین اهالی روستا به راه افتاد.
عیدی به کودکان و خوشحالکردن آنها
یک روز آفتابی نوروز، شهید من و خواهرم که بازی میکردیم را صدا زدند، و با لبخندی در دست هر کداممان یک عدد سکهی دو تومانی بهعنوان عیدی گذاشتند. ما خیلی خیلی خوشحال شدیم؛ هنوز آن چهرهی مهربان خندان را به خوبی به یاد دارم.
دید و بازدید هوشیارانه و یاریگرانه، نه از روی رفع تکلیف
در سرکشی از خانواده شهدا و رزمندگان بجایی که باعث زحمت آنها شویم و انتظار پذیرایی هم داشته باشیم، باید باری از روی دوش ایشان برداریم.