گرفتی مزد خدمت، زخالقت شهادت، به ما تو بودی پدر
شهید علیرضا سالاری هنگامی که خبر شهادت شهید را دریافت نموده از جبههی کردستان به عرصهی تکریم و تحلیل از همرزم شهید خود آمد. در آن حال و هوای خاص دیدگاه منظوم این شهید عالیقدر پیرامون همرزم شهیدش در قالب نوحهای پرشور شکل میگیرد و خود آن شهید عزیز در نخستین روز گرامیداشت یاد و راه پرفروغش به سُرایش آن پرداخته و اثر ماندگار و الگوئی تمام عیار بر جای گذاشته که پس از گذشت 27 سال از سرایش آن تقدیم میگردد.
مصلح و شجاع در جلوگیری از تضییع حقوق دیگران
جنبهی شجاعت آن مرد از همه جنبهها شاخصتر بود یعنی در حیطهی حضورش اگر میدید که حقی از کسی ضایع میشود که این مرد هیچ ذینفع هم نبود ولی میرفت حق را به حقدار میرساند و دنبال اعادهی حق و حقوق افراد بود، طوری بود که مردم واقعاً آن مرد را در دعواها و مرافعههایشان و در موضوعات اختلافی خود به عنوان فردی شجاع و مصلح قبول داشتند. با عشق و علاقه و با علم و آگاهی واقعاً عزاداری میکرد. آن مرد واقعاً عاشق امام حسین(ع) بود، واقعاً درد امام حسین(ع) را حس میکرد.
حداکثر تلاش برای انجام بیشترین کار علاوه بر انجام وظایف
ما یک نیرویی داشتیم بندهی خدا خودش از گناباد با آمبولانس راه افتاده بود آمده بود منطقه، دو سه روزی که گذشت آمد اعتراض کرد و گفت: « این چه وضعش است؟! ما بیکاریم، چرا یک کار درست و حسابی نمیدهید که انجام دهیم؟! چون نیامدهایم اینجا که وقتگذرانی کنیم!»
هر کسی در کار خود خوب وارد است
جوان و هنوز ازدواج نکرده بودم. میخواستم از روستای نجمآبد شهرستان گناباد به مشهد بروم. ماشین عبوری پیدا نشد. شهید که ماشین وانتی داشت ابتدا من را تا گناباد، سپس تا تربت حیدریه رساند تا سرانجام سوار اتوبوسی به مقصد مشهد شدم و خودش دوباره به روستا برگشت.
دید و بازدید هوشیارانه و یاریگرانه، نه از روی رفع تکلیف
در سرکشی از خانواده شهدا و رزمندگان بجایی که باعث زحمت آنها شویم و انتظار پذیرایی هم داشته باشیم، باید باری از روی دوش ایشان برداریم.